شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل
ای کـربـلا ای کعـبه عـشق و امـیدم بعـد از جداییها به دیـدارت رسیدم
ای کـربـلا آغـوش بگـشا زینب آمـد من زینـبم کزرنج دوریها خـمـیدم
هـرروز دیـدم کـربـلای تـازهای را ای کـربـلا تا برسـرکـویت رسیدم
منزل به منزل داغ برداغم فزون شد جان کندهام تا رخت در اینجا کشیدم
از بهـر انـجـام رسالـت زنـده مانـدم گـر زنـدهام من زنـدۀ هر دم شهـیدم
ای کـاروان سـالار زینب دیده بگشا تاگـویـمت با دیـدۀ گـریان چه دیـدم
با آنکه با دستت به قـلبم صبر دادی چنـدان که درهر جا شهـامت آفریدم
اما دو جا دست غـمم از پا در آورد بیخود زخود گشتم گریبان بر دریدم
یکجا که دشمن برلبانت چوب میزد یکجا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشنیده بودم صوت قرآنت بسی لیک نشنـیده بودم من زنی آنهـم شنیدم داغ دل من کمتر از زخم تنت نیست این را گواهی میدهد مــوی سپیدم